کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

پسر دوست داشتنی من کیان

رویدادهای مهم خرداد 1

1393/5/13 4:39
نویسنده : مامان کیان
1,258 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کیان جان

ببخش عزیزم مامان رو ،یه چند وقتی دیگه تند تند نمیام برات پست بزارم نمی دونم چرا بی حوصله شدم و از صبح که پا میشم باید حواسم بهت باشه و باهات بازی کنم و گرنه صدات در میاد. تو  این چند وقت خیلی پیشرفت کردی عشق مامان ،بهتر از قبل صحبت می کنی و بیشتر کلمات رو سعی میکنی تکرار کنی .کارت های صد آفرینت بخش اشیا  رو کامل اسماش رو می گی،  وقتی ازت می خوام اسم کارتی که گفتم رو بهم بدی سریع پیداش می کنی و با خوشحالی میدی دستم ،منم  از خوشحالی کلی قربون  صدقه ات میرم  نفسم.

ارتباطت با کتاب خوندن بهتر شده و خودت کتاب انتخاب می کنی تا برات بخونم .بعضی موقع هام اسماشون رو می گی.مثلا به کتاب بچه های جینگیلی میگی :جین جی،کتاب های می می نی رو می گی:می می ن،کتاب پینو کیو رو هم می گی آ پُ یعنی آقای پلیس ،آخه تو این کتاب یه قسمتش نوشته آقای پلیس پینوکیو رو دستگیر می کنه شمام فقط عاشق همین یه تکه کتابی  خخخخ.

البته هنوزم بعضی  مواقع جلد کتابات رو پاره می کنی و بعضی وقتام فقط صفحه هایی که میگی رو باید بخونیم .

همچنان عاشق آب بازی و حمام کردنی ، فقط موقع شستن سرت یکم نق می زنی .

از بازی های مورد علاقه ات بگم ،باید ما انگشت اشارمون رو تو هوا تکون بدیم و به شمام بگیم من می خوابم منو بیدار نکنی بعدم خودمون رو بخواب بزنیم تا شما بیای با دستای کوچولوت ما رو تکون بدی ،بعد ما باید بپریم از خواب و به شما بگیم وااای وااای ترسیدم اون موقع ریسه میری از خنده و هنوز خنده ات تموم نشده خودت انگشتت رو تو هوا می چرخونی و می گی نه نه نه ،منظورت این که دوباره از اول این بازی رو تکرار کنیم.

بازی بعدیت که انجام میدی میری سراغ کشو و از داخلش چسب نواری بر میداری و می دی به من منم باید هی چسب بکنم و بزنم رو دست و پات شمام با کلی تلاش بکنیشون و دوباره از اول .

یکی دیگه هم شلوارکت به تنهایی در میاری و سعی می کنی دوباره خودت بپوشی .خلاصه نیم ساعتی مشغولی .مامان فدات بشه با این سرگرمیای عجیب غریبت.

بریم سراغ عکسای خرداد ماه هر جا لازم بود برات می نویسم.فقط تاریخ دقیقش یادم نمونده.

یه روز داشتم خونه رو مرتب می کردم و واسه شما سی دی صد آفرین رو گذاشته بودم .دیدم سر و صدات نمیاد فهمیدم داری خرابکاری می کنی از اتاق خواب اومدم بیرون دیدم بله از روی دسته مبل خودت رو رسوندی به میز تی وی و رفتی روی میز تی وی که به دیوار نصبه وایسادی 1.5 متر با زمین ارتفاع دار حداقل.قلبم داشت میومد تو دهنم از ترس ولی چند تا عکس و یکم فیلم گرفتم تا بعدا ببینی چه شیطون بلایی بودی.

همون روز عصرخاله زنگ زد که شام میان خونمون،منم رفتم آشپزخونه تا سریع شام بزارم 5  دقیقه نشد که جیغ زدی،سریع خودم رو بهت رسوندم دیدم از دسته مبل پرت شدی زمین و از پشت گردنت خراشیده شده بود از دیدن این صحنه انگار دنیا رو سرم خراب شد .انقدر گریه کردم و غصه خوردم که بابا اومد خونه و حال روز من رو دید خیلی ترسید،آخه زخمش دقیقا روی نخاعت بود و ورم کرده بود.خدا رو هزاران بار شکر که بخیر گذشت.

تو این عکسا ناهار رفته بودیم خونه دختر عمه من که بارداره شمام متعجب از شکم بزرگ دختر عمه من هی کمرت رو به سمت عقب می بردی و شکمت رو میدادی بیرون تا شکم شمام بزرگ شه خخخخ .

یه چندباری هم رفتی دست به شکمش کشیدی  یا سرت رو گذاشتی رو شکمش و هی نی نی کردی عزیز دلم

یه پنج شنبه شبم شام رفتیم خونه همکار بابا ،شما با دخترشون سارا خیلی بازی کردی و موقع شام رفته بودی رو پاش نشسته بودی و فقط از دست اون شام می خوردی .

منم با زهرا(مامان سارا)کلی حرف زدم و شب خیلی خوبی برامون بود .

طبق معمول خیار می خواستی.

عزیز مامان عاشق رانندگی هستی و تا میریم تو ماشین سریع می شینی پشت فرمون و تند تند  فرمون ماشین رو می چرخونی و هی می گی قام قام قام ،البته وقتی هنوز حرکت نکردیم این کار رو انجام می دی، درایور کوچولوی شجاع مامان.

مامان قربونت بره اینجا واسه اولین بار خودت خوابیدی بدون من.

پنجشنبه 8 خرداد خاله مهدیه مامان مصی اینا رو واسه ناهار خونشون دعوت کرد و شبشم شام بردیم پارک .انقدر بدو بدو می کردی که من و بابا اصلا نفهمیدیم چی شام خوردیم همش حواسمون به شما بود.بعدم با بابا و خاله اینا رفتیم قایق سواری شمام که عشق آب همش دوست داشتی پاهاتو بکنی تو آب،از اینکه من تو بغلم گرفته بودم و نمی ذاشتم دستت رو تو آب کنی کلی بهت برخورده بود و ناراحت بودی.ولی خیل قایق سواری رو دوست داشتی و وسط  دریاچه با موزیک هایی که پخش می شد، مشغول رقصیدن بودی گلم.

 

چند روز تعطیلی خرداد رو علی رغم سالهای قبل که مسافرت می رفتیم به خاطر اینکه فرجه های بابا بود و هفته بعدشم باید می رفت ماموریت رو فرصتی برای درسخوندن نداشت، خونه موندیم تا بابا درس بخونه.

ولی جمعه 16 خرداد من ناهار درست کردم و با مامان معصی و بابا کیومرث رفتیم ناهار بیرون.

نمیدونم چرا بیرون میریم فقط دوست داری بدویی ،کنترلت بیرون خیلی سخته و من و بابا از نفس میوفتیم از بس دنبالت میدویم.ولی شما ذوق می کنی و قهقه می زنی از اینکه همش ما رو در حال دویدن می بینی.

 

یه شلنگ آبم تو پارک کشف و تا تونستی آب بازی کردی مجبور شدم چند بار لباسات رو عوض کنم از بس خودت رو خیس می کردی.

اینجام مشغول میل کردن خیاری،البته بیشتر نقش خرد کن رو بازی می کنی تا بخوریشون.

                              

خدا رو شکر روز خوبی بود و  خیل خوش گذشت مخصوصا شما که انواع و اقسام شیطونیا رو کردی.

الهی همیشه سالم و تندرست باشی و لبخند بر لبانت جاری باشه.

لبخند زدی بهار با آن آمد

یک باغ پر از نرگس و ریحان آمد

ای دست بلند آسمان در دستت

من نام تو را خواندم و باران آمد

 

 

پسندها (3)

نظرات (33)

مامان ماهان کوچولو
14 مرداد 93 10:57
آخ که خاله فدات بشه چقد دلم واست تنگ شده بود قربون شیطونیات بشم شیطونی تو چشات برق میزنه خاله جون بیشتر مواظب خودت باش که از رو مبل نیافتی الهی که همیشه خوش باشی و وبلاتو باخوشی بترکونی عاشقتم ودوستت دارم بووووووووس
مامان کیان
پاسخ
خدا نکنه فاطمه جونم ما هم دل تنگتون بودیم زیاااااااااااااااااااد مرسی از دعای خوبت گلم ما هم دوستون داریم و عاشقتووووووونیم شدیداااااااااااااااا
عمه جون پری ناز
18 مرداد 93 0:54
به به الهه جون بالاخره اومدی خوبی عزیزم ؟نمیگی دلمون واستون تنگ میشه کیان جونم عزیز دلم بالاخره اومدی......دلم واست یه ذره شده بود شیطون بلا کجابودی دلم حسابی واست تنگ شده بود .....:-* :-* قربون این بازی کردنات بشم خوشگلم ........ فدای اون شیرین زبونیات بشم من کیان جونم شیطونیاتم بامزه س شیطوووووووووووونک..... اخه اون بالا جیکار میکنی بلا افرین به شماکه انقد باهوشیو کتاب خوندنو دوست داری قند عسلم ایشالله همیشه به گردش و شادیو تفریح هزار ماشالله واسه خودت اقا شدیاااااا ایشالله همیشه به شادی و گردش وتفریح
مامان کیان
پاسخ
سلام زهرا جونم ببخشید سرم شلوغ بود این چند وقت. دل ما هم یه ذره شده براتون.پری خوشگلم خوبهههههههههههه؟ خدا نکنه عزیزم. ممنون از دعای خوبت عزیزم
عمه جون پری ناز
18 مرداد 93 1:00
امان از دست شما بچه ها که انقد اب بازیرودوست دارین مواظب باش سرمانخوری عزیزدلم ...... همه عکساتم خوشگلن البته مثه خودت
مامان کیان
پاسخ
واقعا که کیان مثل ماهی دوست داره همش تو آب باشه. مرسی از تعریفت عزیزم
مامان حلماجان
18 مرداد 93 18:18
سلام عزيز دلم قربون پسر گلم برم با اين همه شيرين زبوني و شيرينكاريهاي بامزه خوشحالم كه به كتاب علاقمند شدي پسر گلم بازي هاي خطرناك ولي بده ممكنه به خودت آسيب بزني عزيزم واي چقد خنديدم به شيرينكاريت در رابطه با اون شكم قلمبه او بنده خدا بامزه خاله الهه جون منم دچار شدم به اينكه يه جا ميريم همش بايد بدووم دنبال حلما اين وروجكا بسكه كنجكاو وشيطونن همش ميخوان از همه چي سر در بيارن در كل اله جون پستت قشنگ وكامل بود دستت درد نكنه خسته نباشي اينا هم همش واسه دامممممماد خرد ومادر شوهر مهربون حلمايي، راستي با دخترم مهربون باشيا راستي وبلاگ ني ني وبلاگي حلما هم كامل شد ميتوني لينكش كني عزيزم
مامان کیان
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم خدا نکنه نغمه جونم. خدا رو شکر رابطه اش بهتر شده با کتاباش. به خدا نصف عمر می کنه منو از بس شیطونیای خطرناک می کنه. خخخخخخخخخخخخخ فسقلی خیلی خوشگل شکمش رو میداد جلو راه می رفت. الهی قربون حلمای نازم بشم من،ان شاالله همیشه صحیح و سلامت باشه. مرسی گلم.بوووووووووووووووووووووس الهی قربون عروس و مامان مهربونش بشم من آخی به سلامتی عزیزم حتما لینکش می کنم.
اعظم
18 مرداد 93 21:22
به به الهه جون چه عجب اومدی دلم تنگید بابا یه دفعه با عکس های دامادی میومدی خووووو
مامان کیان
پاسخ
ببخشید عزیزم دل ما هم تنگ شده بود شدیدا خخخخخخخ عکسای دامادی رو خوب اومدی
اعظم
18 مرداد 93 21:23
وای خدا که این کیان عزیز چقدر شیرینه چقدر نازه مثل خودت دوست داشتنی البته از رفتنش رو میز هنوز هم اینطوریم ها البته پسره و بالاخره از یه جایی باید شروع کنه دیگه
مامان کیان
پاسخ
قربونت برم اعظم مهربونم. خودمم هنوز متعجبم اصلا از ارتفاع نمی ترسه.خیلی نگرانشم به خدا
اعظم
18 مرداد 93 21:24
امیدوارم روزهایخوبی رو گذرونده باشین عزیزم دلم برات تنگ شده بود هوارتاااااااااااااا
مامان کیان
پاسخ
قربونت برم ما هم خیلی دل تنگتون بودیم.خدا رو شکر خوب بود،ممنون گلم.
مامان پارمیس و پارسا
19 مرداد 93 2:20
ای جوووووووووووووووووووووووووووووووون پسر نازنین من؛ عشق خاله کجا بودی؟ کلی دلم واست تنگ شده بود آخیش حال اومدم چقدر عکسهای خوشگلی دیدم
مامان کیان
پاسخ
دل ما هم تنگ شده بود براتون. مرسی عزیزم
مامان پارمیس و پارسا
19 مرداد 93 2:22
قربون تو پسر باهوشم برم آخه وروجک من چجوری رفتی بالای میز تی وی؟!! ای شیطون!! نمیگی مامانی کلی میترسه؟!! هزار ماشالا بهت عزیزم ایشالا همیشه سلامت باشی و تا میتونی شیطنت کنی و خدای مهربون خودش محافظت باشه
مامان کیان
پاسخ
خدا نکنه عزیزم به راحتی خخخخخخ.به خدا تا مرز سکته منو رسوند. مرسی از دعای قشنگت عزیزم
مامان پارمیس و پارسا
19 مرداد 93 2:27
کلی حل کردم شیرین کاریهاتو حوندم مخصوصا وقتی شکمتو قلمبه میکردی!!! خیلی خیلی دوست دارم نفس خاله میبوسمت
مامان کیان
پاسخ
فدات بشم خیلی ماهی ازی جونم. خخخخخ قیافه اش دیدنی بود وقتی شکمش رو قلمبه میکرد
مامان امیرارشا
20 مرداد 93 19:41
سلام به پسمل شیطونک خودم ارشا هم اینظوریه وقتی میریم بیرون فقط میدوه و باید دنبالش بریم کارت با اون خانوم باردار خیلی بامزه بود. مواظب خودت باش و
مامان کیان
پاسخ
سلام عجیجم ای جونم ارشا شیطون بلام رو قربون. چشم گلم
مامان کارن
21 مرداد 93 9:09
عزیزم دلمون براتون تنگ شده بود - وای که چقد اون قسمتی که شکمشو میداده جلو باحال بود عکسات خیلی قشنگ شده عاشق اون عکس با عینکت شدم
مامان کیان
پاسخ
ممنون دوست خوبم قیافه اش دیدنی بود تو اون لحظه. قربونت برم مرسی از محبتت
مهسا
21 مرداد 93 11:40
سلااااااااااام عشق خاله ...جون خاله ..عسییییییییییییییسم..کجا بودی اخه تو ..دقیقا داری چه میکنی با دل خاله جونت..اخه خیلی دلتنگت بودم گل پسرکم... کلی خندیدم به اینکه شکمتو میدادی جلو قربون پسر کتاب خونم..راستی منم سری جینگیلی رو برای امیرحسین خریدم.. در کل میخوام بدونی که خاطر جفتتون برام خیلی عزیزه و میدوستمتون..
مامان کیان
پاسخ
سلاااااااام به روی ماه دوست جون مهربون خوددم و گل پسر قند عسلش زیر سایه شما بودیم عزیزم،منم خیلی دلتنگتون بودم. خخخخخخخخخ مبارک امیر حسین جونم باشه. شمام همین طور گللللللللللللللللللم
مهسا
21 مرداد 93 11:43
الهه جون تو این مدت خیلی بهتون سر زدم و از دوباره کامنت هم گذاشتم ولی انگار تایید نکردی گلم.. از نینی پیج که رفتی حداقل اینجارو زود به زود اپ کن ببینیمتون... راستی من پنجشنبه راهی زنجانم و طولانی مدت میمونم..گفتم که اگه سر نزدم رو حساب بی مهری نذاریم..
مامان کیان
پاسخ
فدات بشم که انقده با محبتی. من شرمنده مهربونیاتم عزیزم چشم سعی می کنم. انشاالله بهت خوش بگذره عزیزم این حرفا چیه عزیزم
مهسا
21 مرداد 93 11:45
راستی از زنجان که برگشتم با یه قرار دسته جمعی موافقی به بقیه هم میگیم ..اخه دفعه قبل نشد که برم.. حسابی مراقب خودت و پسر گلت باش
مامان کیان
پاسخ
آره گلم من که از خدا مه بچه های نی نی پیج رو بینم. منم اون دفعه قسمت نشد از نزدیک ببینمشون چشم حتما
مامان محمدحسین
21 مرداد 93 12:14
سلام به به...دلم واسه پسری تنگ شده بود.... خیلی شیطون شدی....می بووووووووووسمت کیان جونی....
مامان کیان
پاسخ
سلام به روی ماهت قربوت برم شمام محمد حسینم رو ببوس
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:51
یاا... سلام علیکم صابخونه هستید؟ اومدیم من و گیسو چادر به کمر ایستادیم در خونتون می خواهیم بزنیمتون کوجا بودی شماااااااااااااااااا عشق ما رو برداشتید کجا رفتید ؟ چرا هی نیستید واییییییییییییییی قلبممممممممممممم عشق من اون بابا چه می کنه الهی من فدای اون دست و پاش بشم که اینجوری داره تلاش می کنه بره بالا الهی همیشه از هر سختی اینجوری بالا بره و موفق بشه عشق من
مامان کیان
پاسخ
خدا نکشته مونا دل درد گرفتم از بس خندیدم چادر به کمر اومدی منو بزنین ببخشید تلفنی که برات گفتم عزیزم. می بینی تو رو خدا چه کرای خطرناکی می کنه.به خدا نمی شه ازش غافل شی خیییییلی خییییییلی نگرانشم
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:53
ای جون دلم عزیز خاله من فدای اون کتاب خوندن بشممممممممممم عزیزممممممممم شیرین زبونم قربونت برم من که از خوندنش دلم ضعف کرد چه برسه به مامانت که می شنوه
مامان کیان
پاسخ
عزیزمی مونا مهربونم مرسی از محبتت
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:54
خخخخخخخخ انگشت اشاره وای خدا ترکیدم ببین بچه های ما از چه بازی هایی خوششون می آد الهی همیشه خندش رو ببینیم
مامان کیان
پاسخ
فدات بشم الهی آره واقعا بازی کشف می کنن واسه خودشون
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:55
وای خدا رحم کرد الهه جونم دلم لرزید الهی هیچ وفت اتفاقی برای گل من نیفته خدا خودش نگهدارش باشه خدایا شکرت ممنون که مواظب کیان جونمون بودی
مامان کیان
پاسخ
آره عزیزم خدا خیلی بهش رحم کرد. تا بزرگ بشه منو جون به لب می کنه با این شیطونیای خطرناکش. واقعا خداوند مهربونم از بلا ها حفظش می کنه.
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:56
خوب الهه دست به کار شو دومی رو بیار که بچم دست کشیده رو شکم دختر عمه ات و بچه خواسته زود باش زود باش
مامان کیان
پاسخ
چشم حتما مونا جون. همین کیان رو بزرگ کنم هنر کردم
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:58
الهی همیشه جمعتون جمع و دلتون شاد باشه ای جونم من فدای اون خیار خوردنت که مثل دوستت فقط خیار خوری غذا نخوریدااااااااااااااااا خوب ؟
مامان کیان
پاسخ
ممنون عشقم هههههههههههههه همین رو بگو. کاش غذاشون رو اینجوری می خوردن
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 10:59
ای جون دلمممممممممممم بیا خاله بریم با هم رانندگی کنیم و بگردیم عزیزمممممممممم باید الهه جون یه جور مرد شدنش رو نشون بده دیگه بچم عاشقشم به خدا
مامان کیان
پاسخ
اینجوری که کیان داره پیش میره تا چند سال دیگه رانندگی هم می کنه. خخخخخخخخ مونا بیاد پیشت که زمین و زمان رو بهم میریزه . به گیسو ناز و آرومم نگاه نکن کیان من شیطون بلاست
مامان گیسو جون
27 مرداد 93 11:02
الهی شکر خوش گذشته همیشه شاد باشید و سلامت عزیزای من خیلی دوستتون دارم بوس و بغل محکممممممممممممم
مامان کیان
پاسخ
الهی قربونت برم مونا ناز و مهربونم مرسی از دعای قشنگت. ما هم خیییییییییییییییییییلی خیییییییییییییلی دوستون داریم.
مامان گیسو جون
28 مرداد 93 15:26
خصوصی
مامان کیان
پاسخ
اومدم قربونت برم
مامان مدیسا جان
29 مرداد 93 9:39
عزززززززززززززززززززززززززززییییییییییییییزززززززززززززززم کیان جان خیلی دلم برات تنگ شده پسر گلم ماشالله خیلی بزرگ و ناز شدی میبوسمت هوارتا پیش ماهم بیا گل پسر دوست داشتنی
مامان کیان
پاسخ
فدات بشم ما هم دلمونتنگ شده بود براتون مرسی عزیزم از محبتت مدیسا جونم رو ببوس چشم حتما
مامان علیرضا
29 مرداد 93 18:30
اگر زحمتی نیست برید به این لینک واسه عکس علیرضا نظر و امتیاز بذارید http://okno.ir/index.php?route=information/pictures7 کیان جونمو ببوسش
مامان کیان
پاسخ
سلام گلم هزار ماشالا علی رضا جون واسه خودش مردی شده.ماچ ماچیش کن از طرف من. رفتم رای بدم ولی انگار تموم شده بود،ببخشید عزیزم
مامان زینب
1 شهریور 93 17:26
عاشق پسملک شیطونمم بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان کیان
پاسخ
فدات بشم زینب جونم
مامانی و بابایی دخمل بلا
1 شهریور 93 21:06
سام مامانی گل و نازنین کیان کوچولو عزیزم ابت رمز ممنونم ... بالاخره موفق شدممممم رمز رو باز کنممممم. کیان کوچولوی خوشگللللللللل خیلی بازیگوشیا بلا .... اون بالا رفتیییییییییی چیییییییییی کااااااااااااااااااار .... قربونت برم با این بازیهای عجیب غریبت .. عکسها عاااااااااااااااالی بودن ...
مامان کیان
پاسخ
سلام عزیز دلم خواهش میکنم گلم،من چند بار رمز رو تو خصوصی برات گذاشتم نمی دونم چرا نمیومده. خدا نکنه عزیزم.ممنون از محبتت
مامان ماهان کوچولو
5 شهریور 93 1:30
سلام الهه جونم خوبی کیان عزیزم چطوره کجایی خواهر چرا این همه دیر به دیر پست میزاری خوب بابا ما دلمون واسه گل پسرت تنگ میشه راستی انشالا خوانواده دوستت هرچه زودتر سلامتیشونو به دست بیارن دوستتون دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه بووووووووووووووس
مامان کیان
پاسخ
سلام گلم خدا رو شکر خوبه. ببخشید دیگه ان شاالله سعی می کنم زود به زود پست بزارم ممنون از دعای خوبت الهی آمین. ما هم خیییییییلی دوستون داریم. ببوس ماهان عزیزم رو.
مامان آرتا جون
8 شهریور 93 14:41
ای جانم چه عکسای قشنگی از عکسات معلومه که خیلی بهت خوش گذشته عزیزم. ایشالا که همیشه شاد باشی. در ضمن مامانی ممنون که وبلاگ ما سر زدی.
مامان کیان
پاسخ
مرسی عزیزم فدات شم
مامان گیسو جون
10 شهریور 93 0:17
سلام گلم خوبی ؟ کیان جونم خوبه ؟ بوسسسسس
مامان کیان
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم. خدا رو شکر خوبه قربوت برم مهربونم دست بوسه. شمام گیسو طلای نازم رو ببوووووووووووووووووووووووووووس حسابی.
مامان مدیسا جان
16 شهریور 93 9:10
عزیزممممممممممممممم دوباره امدم دیدمت نانازی خاله چرا پیش ما نمییای دیگه بوووووووووووووووووسسسسس
مامان کیان
پاسخ
ببخشید عزیزم دیر شد.اومدم بهتون سر زدم